اسـرار خانه امن
به گزارش نوای پرنده پارسی، از اواسط آبان، پخش سریال تلویزیونی خانه امن آغاز شده و مردم با علاقه پیگیر هر قسمت از این سریال هستند و جالب است هر روز در شبکه های اجتماعی شاهد نظرات متفاوت مردم هستیم و حتی یک پلان از این سریال هم از نظر مردم دور نمی ماند و نسبت به هر بخش از سریال دیدگاه های مثبت و منفی شان را ارائه می نمایند.
جهت دریافت خدمات پتینه سقف منزل با گروه ساختمانی آبان در ارتباط باشید. هر گونه خدمات رنگ آمیزی با تکنیک های مدرن پتینه کاری را به ما بسپارید.
این سریال به کارگردانی احمد معظمی و تهیه نمایندگی ابوالفضل صفری به تهدیدات داعش و حمایت کشورهای غربی و یاری های مالی منطقه ای به این گروه تروریستی می پردازد و توانسته نظر مردم را جلب کند. پرداخت به چنین موضوعی برای مخاطبان هم تازگی دارد و هم این که تماشای این سریال فقط سرگرم شان نمی نماید و آنها به واسطه این اثر می توانند به اطلاعات شان بیفزایند.
در واقع این سریال از ناگفته هایی می گوید که تا امروز گفته نشده است و به همین دلیل برای مردم جالب است. حالا این مجموعه امنیتی جاسوسی که این روزها میزبان مردم است ما را بر آن داشت تا در ارتباط با سریال به گپ و گفت با عوامل بنشینیم.
به همین دلیل میزبان احمد معظمی کارگردان، امین زندگانی، قربان نجفی، سپیده خداوردی، علی جلالی، روژین رحیمی و ارسطو خوشرزم بازیگران سریال شدیم و با آنها، نظرات مردم و منتقدان را در میان گذاشتیم که در ادامه می بینید و خواندن آن خالی از لطف نیست.
دیدن داعشی ها از نزدیک
قبل از بردن سریال خانه امن جلوی دوربین، آیا از قبل داعشی دیده یا صحنه بازپرسی های امنیتی را از نزدیک تماشا نموده بودید تا با فضای ذهنی روشن سراغ این موضوع بروید؟
معظمی: در زمان ساخت سریال دزد روح که به مفاهیم داعش و فرقه ها پرداخته می شد، از تهیه نماینده خواهش نموده بودم شرایطی فراهم کند تا داعشی ها را از نزدیک ببینم و در همان مقطع توانستم دو داعشی را در زندان دیدار کنم. بنابراین این اتفاق هنگام ساخت آن سریال افتاده بود. درباره صحنه های بازپرسی هم باید تاکید کنم که با مشاوره آقای اصفهانی، ساعت ها در این باره گپ و گفت داشتیم و به نگاه مشترک رسیدیم و چنین صحنه هایی را در سریال های دزد روح، ترور خاموش و خانه امن داشتیم. در اجرای صحنه های بازپرسی، مبحث دیالوگ و هوش بازجو و متهم مطرح است که گاهی بازجو برنده می گردد و بعضی مواقع متهم. بنابراین درآوردن این صحنه ها سختی های خودش را داشت و ما با مشاوره آقای اصفهانی این مبحث را حل کردیم.
قصه سریال سال 95 می گذرد و اردوگاه اشرف سال 92 تعطیل شده اما در بخشی از سریال نشان داده می گردد که کمال از یک عراقی می خواهد تا یکی از منافقان (رحیم نوروزی) را از اردوگاه فراری بدهد تا به اطلاعات برسند. این موضوع با این بخش از تاریخ مغایرت ندارد؟
معظمی: رحیم نوروزی که نقش منافق را بازی می نماید به هیچ وجه از اردوگاه اشرف آزاد نشده، بلکه ما از اردوگاهی حرف می زنیم که تعدادی را به آنجا تبعید نموده اند. قصه جلوتر پیش برود، تعیین می گردد؛ ضمن این که کسانی که با قضیه منافقان آشنا هستند، متوجه شدند که اردوگاه اشرف نیست. باید به این موضوع هم تاکید کنم که ما به هیچ وجه صداگذاری درباره جو بایدن به سریال اضافه نکردیم. طرح فیلمنامه سریال خانه امن قبل از سریال ترور خاموش توسط آقای اصفهانی تحقیق و پژوهش شده بود و بعد از کامل شدن طرح، فراوری شد. به نظرم باید بینندگان شکیبا باشند چون هر چه قصه جلوتر می رود گره ها باز می گردد.
چالش های یک داعشی باهوش
سریال با آغاز کوبنده عملیات های امنیتی آغاز شد و تماشای این عملیات ها برای مخاطب ایجاد توقع کرد که در طول سریال بیشتر شاهد عملیات ها باشند، ولی چرا به مرور شاهد دیالوگ هایی میان کمال و افشین به عنوان ماموران امنیتی و اتاق فکر عملیات ها شدیم؟
معظمی: خانه امن یک سریال اکشن و پلیسی نیست که ما مرتب صحنه های اکشن قرار می دادیم. هدف ما از ساخت این سریال چیز دیگری است و در قالب این اثر اطلاعات مهم و بسیار به روز در اختیار مردم قرار می دهیم. ما به بحث تروریسم اشاره می کنیم و این که گروه های تروریستی علیه ایران سازماندهی می شوند. هدف خانه امن باز کردن اطلاعات و پیغام های جعبه سیاه تروریست ها است. اگر به خودم بود حتی این صحنه های اکشن را نمی گذاشتم، چون می خواهیم داده های بسیار مهم تر در اختیار مخاطبان قرار بدهیم. علاوه بر آن درآوردن صحنه های درگیری به هیچ وجه کار راحتی نیست. هم زمانبر و هم هزینه بردار است. درآوردن صحنه های درگیری دو خانه ای که ما در سریال داشتیم مثل صحنه جنگ بود. اگر به دیالوگ هایی که در سریال خانه امن رد و بدل می گردد، توجه کنید، متوجه می شوید که اهمیت دارد و ما می خواهیم به مردم آگاهی بدهیم.
اما گاهی دیالوگ ها به حدی زیاد می گردد که از حوصله مخاطب خارج می گردد.
معظمی: این طور نیست و دیالوگ ها برای مردم جعبه سیاه تروریست ها را باز می نماید. اتفاقا یکی از بخش های تاثیرگذار سریال خانه امن، دیالوگ هایش است.
در صحنه های بازپرسی کمال از ابوعامر، شاهد دیالوگ های کمال هستیم و ابوعامر مرتب تاکید دارد که اعدامش نمایند. بعد کمال در یکی از صحنه ها و پیش مدیر رده بالایش (حسین سحرخیز) می گوید که ابوعامر شعار می دهد و هر که بیشتر شعار می دهد، زودتر می شکند. اما ما اصلا نمی بینیم که ابوعامر شعار بدهد.
نجفی: ابوعامر آدم باهوشی است و نمی خواهد اطلاعاتی بروز بدهد، بنابراین طبیعی است کمال از هر حربه ای استفاده کند تا بتواند از ابوعامر اطلاعات کسب کند. به همین دلیل کمال در صحنه های بازپرسی بیشتر صحبت می نماید که اتفاقا در یکی از صحنه ها تعیین می گردد بعد از تحریک کمال، ابوعامر در حرف هایش سوتی می دهد.
زندگانی: طبیعی است وقتی بازجو با سکوت متهم روبه رو می گردد، صحبت می نماید تا بتواند متهم را تحریک به حرف زدن کند. شما در فیلم های آمریکایی هم می بینید که وقتی متهم دستگیر می گردد به او می گویند که می تواند تا آمدن وکیل حرف نزند، اما با این حال به بازپرسی خودشان ادامه می دهند. به لحاظ دراماتیک باید بازجو حرف بزند تا بتواند سکوت متهم را بشکند و متهم از همان اول حرف نمی زند تا هدف بازجو مرتفع گردد. این فرایند کاملا طبیعی است که متهم حرف نزند.
ماجرای یک عمه فداکار!
عمه قصه سریال خانه امن عقبه ای ندارد و به مخاطب اطلاعاتی داده نمی گردد که گذشته عمه چطور بوده که بعد از فوت زن برادرش به خانه برادر رفته و بچه های او را عظیم نموده است. وقتی فیلمنامه را می خواندید چنین سؤالاتی برایتان شکل نگرفت که ماجرا چیست؟
خداوردی: قبلا سر کار دیگری خدمت آقای معظمی بودم و بازیگردانی و گروه را دوست داشتم و از کار کردن کنار آقای معظمی همواره لذت بردم. اتفاقا درباره این مساله با آقای معظمی صحبت کردم که بهتر است عمه عقبه ای داشته باشد و این طور نقش درست نیست، اما از آنجا که مبنای فیلمنامه، موضوع اتفاقات امنیتی بود این امکان وجود نداشت که بیشتر از این به عمه پرداخته گردد و من هم به ناچار و به احترام آقای معظمی سکوت کردم و به راه ادامه دادم. (با خنده)
اما می شد در قالب چند دیالوگ عقبه ای از عمه قصه بشنویم.
خداوردی: خیلی کوشش کردم این اتفاق بیفتد. البته در بخش هایی انجام شد، زیرا ما عمه قصه را می بینیم که بچه های کمال را عظیم نموده و زمان هایی که کمال نیست، حضور عمه در خانواده پررنگ است و مراقب بچه های کمال است.
زندگانی: مگر عقبه ای از افشین در قصه می بینیم؟ تام کروز هم در فیلم مأموریت غیرممکن عقبه ای نداشت. اتفاقا وقتی قرار شد من نقش افشین را در سریال بازی کنم به شوخی به آقای معظمی گفتم این یک بار را اجازه بدهید در قصه مجرد باشم (با خنده). حرف قصه چیز دیگری است و نیازی نیست که مخاطب عقبه همه شخصیت های قصه را بداند. در واقع این کنجکاوی مخاطب است که می خواهد عقبه عمه را بداند وگرنه ضرورتی ندارد. درام این نیست که عقبه همه شخصیت ها نشان داده گردد.
باید بدانیم موضوع اصلی قصه چیست و روی آن تمرکز کنیم. مثلا درصحنه ای کمال از جنگ و حضورش در آن حرف می زند. پس برای این صحنه باید فلاش بک جنگ را نشان می دادیم؟
نه، نیازی نبود جنگ نشان داده گردد. همین یک دیالوگ به شخصیت کمال شناسنامه می دهد و مخاطب می داند عقبه کمال چیست. همین اتفاق می توانست درباره عمه بیفتد و مخاطب در قالب چند دیالوگ عقبه او را بداند.
زندگانی: وقتی موضوع سریال امنیتی است، بنابراین نیازی نیست ما از همه شخصیت ها عقبه ارائه بدهیم. درام اصولی دارد و تا جایی که لازم باشد، اطلاعات ارائه می گردد.
چه فرقی می نماید مخاطب بداند کمال با دخترعمویش ازدواج نموده یا نه. قرار نیست به همه کنجکاوی های مخاطب پاسخ بدهیم.
خداوردی: همین که عمه قصه از کودکی مراقب فرزندان کمال بوده، نشان می دهد عقبه ای دارد.
جلالی: در هر قصه هم شخصیت های مثبت داریم و هم منفی و قرار نیست همه عقبه داشته باشند. عمه، محسن و زهره، پیشینه کمال هستند. همچنین یک عده شخصیت ها فدایی شخصیت اصلی هستند. عمه و بچه ها فدایی کمال هستند. قرار نیست همه کاملا با پیشینه تعریف شوند. من نقش سعید را بازی کردم، قرار نیست مخاطب بداند گذشته سعید چطور بوده تا به داعش رسیده است اما در بخش هایی از صحنه می بینیم سعید به مادرش هم فکر می نماید و این هم یعنی گرا دادن به مخاطب که شخصیت شناسنامه ای دارد.
معظمی: ما در قسمت های اول نشان دادیم چطور بیژن قصه به داعش پیوست و خانواده بیژن را نشان می دهیم و مسائل خانوادگی اش اما پیشینه زیادی از بقیه داعشی های قصه نمی گوییم، چون اگر این طور باشد، تعداد قسمت های سریال خیلی بالا می رود و نمی گردد تا این میزان آن را کش داد.
سراغ کلیشه ها نرفته ایم
در یکی از صحنه ها وقتی کمال خبر دزدیده شدن فرشته را به خواهرش می دهد، ما نگرانی را در چهره عمه قصه نمی بینیم.
خداوردی: قرار نیست همه سکانس ها گریه یا نگرانی در چهره باشد. من در این صحنه سعی کردم با لرزش صدا و دست نشان بدهم نگران شده ام، ولی از آنجا که عمه قصه، شخصیت محکمی دارد و همواره در شرایط سخت درست عمل می نماید و از طرف دیگر پزشک است، بنابراین نباید مثل نسرین قصه که متوجه دزدیده شدن فرشته می گردد، غش کند. باید هر یک از شخصیت ها متناسب با ویژگی های رفتاری شان عکس العمل نشان بدهند.
زندگانی: همین که عمه پای رفتن ندارد که به خانواده عروس اطلاع بدهد، یعنی یک واکنش. قرار نیست همه چیز را با اکت ببینید.
ولی در جاهایی هم واکنش بازیگر زیاد می گردد. مثلا رفتارهای نسرین، مادر فرشته خیلی گل درشت است.
زندگانی: اتفاقا رفتار نسرین کاملا درست و بجاست. در دیالوگ ها می شنویم نسرین زمان بمباران تنها کنار دخترش بوده و شوهرش حضور نداشته است، اما وقتی فرزندش را می دزدند، دیگر از جایی می برد و واکنش های دیگری دارد.
معظمی: قرار نیست ما سراغ کلیشه ها برویم. هر یک از شخصیت های قصه، رفتارهای درست و بجا دارند. زن قاضی همواره شخصیت محکمی داشته، حتی در جاهایی که همسرش نبوده، مدیریت نموده اما وقتی بچه اش دزدیده می گردد، به هم می ریزد. من در این سریال به سراغ کلیشه هایی نرفته ام که مخاطبان عادت به تماشایش دارند یا کاری نبود که با پنج بازیگر روبه رو باشم. خانه امن، جزو سریال های پرشخصیت و پرلوکیشن بود و همه درست و سر جاهایشان چیده شدند و هیچ کس واکنش اضافه یا کم در بازیش نداشته است. ترکیب هر یک از بازیگران درست است. مثلا اگر کمال و افشین کنار هم قرار نمی دریافتد تا این میزان خوب دیده نمی شد یا ترکیب پیغام یا تابان یا محسن، فرشته و... بنابراین همه شخصیت ها درست طراحی و شخصیت پردازی شدند و همه با جان و دل کار کردند.
رحیمی: یکی از علاقه مندی های من نسبت به سریال خانه امن این است که هیچ کدام از بازیگران برای بازی به سراغ کلیشه های قدیمی نرفته اند.
مو لای درز قصه و شخصیت های خانه امن نمی رود
بارها در قصه گفته می گردد که ابوعامر فرد باهوشی است و ما شاهد هوش این شخصیت تا زمان رسیدن به خانه تیمی شان هستیم، به ویژه این که مرتب در جهت گریم می نماید تا شناسایی نگردد، اما زمانی که تیم امنیتی به آنها حمله می نماید، جالب است ابوعامر در اتاقش می ماند و کوشش می نماید با تلفن ماهواره ای با رؤسا ارتباط بگیرد. در حالی که یک فرد باهوش قطعا می داند وقتی مورد حمله قرار می گرد حتما پالس روی تلفن ماهواره ای قرار می دهند و حتی سعی نکرد از راه مخفی فرار کند.
نجفی: اتفاقا ما شاهد هوش ابوعامر در صحنه های مختلف هستیم اما وقتی به او حمله می گردد باید سرشاخه را در جریان بگذارد. ضمن این که وقتی چند نفر به او حمله می نمایند و تنهاست، منطقی ترین کار این است که با ماموران امنیتی درگیر نگردد، چون عاقلانه نیست. بنابراین این استراتژی را انتخاب می نماید. حتی از من این سؤال پرسیده شد که چرا ابوعامر اسلحه نمی کشد، من هم پاسخ دادم که این شخصیت جز تسلیم شدن کار دیگری نمی تواند انجام دهد.
زندگانی: به هر حال ابوعامر به ظاهر مسلمان است و در آن لحظه تصمیم می گیرد تقیه کند. دلیل این که فرار نمی نماید به این خاطر است که راه فرار طبقه زیرزمین است و ماموران امنیتی از طبقه پایین به خانه تیمی حمله می نمایند و نه از بالا و در دیالوگ ها گفته می گردد که اتاق ابوعامر طبقه بالاست. ضمن این که جانش را حفظ می نماید، زیرا استراتژی اش این است که شاید او را معامله نمایند.
ولی این سؤال مطرح می گردد که چرا ماموران امنیتی قبل از ورود ابوعامر به خانه او را نمی گیرند، زیرا وقتی ابوعامر به گروه ملحق می گردد هیچ عملیاتی رخ نمی دهد و در صحنه ای نشان می دهد که برای نیروهایش خطابه می نماید.
معظمی: برای این که ماموران امنیتی دنبال کسب اطلاعات بیشتر و رسیدن به سرشاخه ها هستند. حتی کمال در یکی از دیالوگ هایش می گوید آیا کلید خانه تیمی آنها را دارند و نیروهایش می گویند نه، چون به محض ماندن در خانه کلیدها را عوض کردند. تمام کارهای ماموران امنیتی حساب و کتاب دارد و این طور نیست بی محابا عملیات انجام بدهند. وقتی ابوعامر وارد خانه تیمی می گردد به ساختمان نیمه کاره مشکوک می گردد و از نیروهایش می خواهد که ساندویچ بخرند و سری به این ساختمان بزنند و همه جا را آنالیز نمایند، بنابراین هوشمندی ابوعامر را در صحنه های مختلف می بینیم. آقای اصفهانی همه بخش ها را با شناخت خوبی که از داعش دارد، مشاوره داده و مو لای درز قصه و شخصیت ها نمی رود.
ضمن این که ماموران امنیتی هم هوشمندی های خودشان را دارند و کمال سناریویی برای حمله طراحی می نماید تا صحنه حمله، سندی باشد برای حرف کشیدن از ابوعامر، زیرا اگر این فیلم به دست داعشی ها برسد، قطعا ابوعامر را تکه تکه خواهند کرد به دلیل ضعفی که داشته است. بله ماموران می توانستند زودتر هم ابوعامر را بگیرند اما هدف رسیدن به سرشاخه هاست نه دریافت صرف ابوعامر. می خواهند به بالادستی ها برسند.
کلوزآپ سرقفلی ندارد
آقای جلالی شما در این سریال نقش یک داعشی را بازی می کنید که تردیدهای خودش را دارد که اتفاقا درست بازی کردید. قبل از ایفای نقش آیا خودتان فیلمی از داعشی ها دیده بودید؟
جلالی: به صورت کلی دیده بودم اما دلش را نداشتم که کامل ببینیم. من چند سال است احمد معظمی را می شناسم. هیچ وقت در کار به بازیگر نمی گوید چه کاری انجام بدهد، بلکه صبر می نماید تا بازیگر نقشش را اجرا کند و بعد در جاهایی که لازم باشد می گوید چه کاری را انجام ندهد.این ویژگی معظمی است و قبل از اجرای نقش سعید من و او ساعت ها باهم گپ زدیم و مردد بودن سعید در قصه هم محصول کنترل های احمد معظمی بود که در بخش هایی از کار به من می گفت نگاه چشمم زیاد است یا کم و من با فرمان او جلو می رفتم.
از قبل خودتان روی نقش تمرین نموده بودید تا سعید را برای مخاطب باورپذیر کنید یا این که در صحنه با مشورت احمد معظمی نقش را در می آوردید؟
جلالی: نه، تمرین می کردم و هنگام اجرا هم بافرمان آقای معظمی جلو می رفتیم. اما باید تأکید کنم او بسیار تعامل خوبی با بازیگر دارد. قبل از آن که نقش سعید را بپذیرم خیلی تردید داشتم، اما بعد از صحبت با آقای معظمی رفع شد و متوجه شدم که سعید ایرانی است و به واسطه اعتمادی که به کارگردان داشتم، قبول کردم و از نتیجه کار خیلی راضی هستم. علاوه بر آن ما سعید را همراه با چالش هایی می بینیم که همین شخصیتش را برایم جذاب تر می کرد. مثلا وقتی در سوپرمارکت مادرش را می بیند، حالش بد می گردد. درمجموع قرار دریافت سعید در موقعیت های متفاوت جالب بود.
زندگانی: در این که آقای معظمی کارش را بسیار درست انجام داده حرفی نیست اما می خواهم به یک نکته اشاره کنم و این که برای اولین بار است همه با نقش هایشان به چشم نقش یک، نگاه و رفتار کردند. هیچ کس با خودش نگفته نقشش کوتاه است، پس کم بگذارم. همه در قد و قامت نقش یک وارد شدند. این نشان می دهد بازیگری و فیلمسازی در مملکت مان جهش داشته و هر کس سهم خودش را درست اجرا نموده است.
نجفی: به قول معروف کلوزآپ سرقفلی ندارد و همه در این سریال سعی کردند با تمام قوا بازی نمایند و انرژی گذاشتند. تجارب در بازیگری به من یاد داده حتی اگر قرار است نقش منفی یا یک فرد عصبی هم بازی کنم باید چیزهایی به عنوان بازیگر به نقش اضافه کنم که تماشای آن برای مخاطب قابل تحمل باشد. فکر می کنم همه در این سریال سهم خودشان را درست
ادا کردند.
لهجه ابو عامر مسئله ای ندارد
ابو عامر با این که عراقی است اما لهجه عربی را خیلی فارسی حرف می زند. به ویژه این موضوع در خطابه تعیین می گردد. آیا مشاوره برای لهجه نداشتید؟
معظمی: ما مشاوره برای لهجه عربی داشتیم و سعی کردیم کاملا به این موضوع توجه کنیم. بغاض آلمانی است و وقتی فارسی را حرف می زند با لهجه حرف می زند.ابو عامر لهجه عربی دارد. باید به این نکته تاکید کنم که رهبران داعش مسلط به زبان فارسی هستند و ابو عامر هم به درستی عربی حرف می زند و تا امروز هم نقدی نداشتیم.
نجفی: قرار نیست ما لهجه عربی را با ادا و اطوار حرف بزنیم. دیگر دوره این حرف ها گذشته است. مگر فیلم های خارجی که با دوبله ایرانی پخش می گردد، دوبلورها با لهجه انگلیسی، فارسی حرف می زنند. مثلا دوبلور به جای جک نیکلسون با ادا و اطوار فارسی حرف می زند. من در رادیو لهجه های مختلف را حرف زده ام. لهجه هم انواع مختلف دارد. مثلا ترک های قشقایی طوایف مختلفی دارند که هر کدام لهجه هایشان متفاوت است و نمی توان ایراد گرفت یا حتی شیرازی ها و... مثلا لهجه مازنی در هر یک از شهرهای مازندران تفاوت دارد. نباید به این مساله خرده گرفت. اگر سریال فقط درباره ابو عامر و پیشینه اش بود، حرف شما درست بود ولی موضوع سریال امنیتی است.
تغییر ماموران امنیتی نسبت به 2 دهه قبل
معمولا مردم عادی این تصور را دارند که ماموران امنیتی خشن و مقتدر هستند اما در این سریال شما در نقش یک مامور امنیتی به این شکل رفتار نمی کنید. برای رسیدن به نقش چقدر گپ و گفت با کارگردان داشتید؟
زندگانی: زمانی که بازی در سریال خانه امن به من پیشنهاد شد، فیلمنامه کامل نوشته نشده بود و هفت تا هشت قسمت آماده بود. به هر حال از جایی به بعد یک گفت وگوی پنج تا 15 دقیقه ای کارگردان با بازیگر باعث می گردد نقش روشن گردد و نیازی به دیالوگ های بیشتر نیست. اهمیت دارد که موقعیت را درک نموده و درست رفتار کنیم. باید قبول کرد که سیستم امنیتی مثل دو دهه قبل نیست و زندگی هایشان تغییر نموده است. وقتی با معظمی صحبت می کردیم به دنبال ایجاد تفاوتی در افشین بودیم که رفتارهایش از یک نسل قدیم تر از افشین و یک نسل جلوتر از کمال باشد. به همین دلیل وقتی ترور خاوری مطرح می گردد این دیالوگ را می شنوید که افشین می گوید ای کاش در هر سازمان هر کس خودش پفراینده را انتخاب می کرد و آن وقت سراغ تروریست های مالی می رفتم. این نسل جدید تفکرشان فرق می نموده است. همچنین باید به کل کل های میان کمال و افشین اشاره کنم که خطاب به همدیگر می گویند که تو چرا کارهای ساده را انتخاب کردی و آن یکی می گوید چرا عملیات می روی و... در ابتدا نویسنده نگران این صحنه و کل کل های این دو نفر بود، اما با جسارت کارگردان این صحنه را قرار دادیم که اتفاقا خیلی هم خوب شد. در مجموع باید تاکید کنم که نسل جدید ماموران امنیتی قابل لمس هستند و باید از من بازیگر بیشتر بازی بلد باشند تا در موقعیت های متفاوت تغییر رفتار بدهند. به همین دلیل در صحنه هایی می بینیم که افشین با پیغام تند حرف می زند و در بعضی صحنه ها آرام حرف می زند. به هر حال مامور امنیتی باید کنترل روانی مجرمی که حالا مامور نفوذی شده را در دست داشته باشد.
معظمی: اتفاقا سریال در کانادا، آمریکا و آلمان بیننده دارد و به شدت دنبال می گردد. من باید از ابوالفضل صفری، تهیه نماینده تشکر کنم که به شدت حامی کار بود و جدا از برآورد واقعی سریال از جیب هزینه کرد تا این سریال پرمخاطب را بسازد. همکاری مدیران سیمافیلم واقعا با پروژه ما عالی بود و نهایت همکاری را داشتند. در تدوین هم خیلی حواس شان بود. در مجموع از تهیه نماینده، مدیران سیمافیلم، پخش و... تشکر می کنم که پا به پای ما کار کردند.
دختر قاضی؛ اما امروزی
فرشته ابتدای سریال به عنوان یک دختر سر حال امروزی دیده می گردد که بسیار هم شخصیت مستقلی دارد و این استقلال نه تنها به رفتارهایش ختم نمی گردد (چون هر جا که ضروری است مخالفت می نماید) بلکه به لحاظ پوشش هم مثل کلیشه های رایج نیست. از سوی دیگر، وقتی گروگان گرفته می گردد حتی بعد از آزادی تبدیل به دختری مستاصل می گردد. مسلما این بازی دوپهلو کار شما را به عنوان بازیگر سخت می کرد. در این باره تا چه میزان با آقای معظمی صحبت کردید تا نقش تان را ایفا کنید؟
رحیمی: راستش وقتی نقش فرشته به من پیشنهاد شد، خیلی راضی شدم که قرار است نقشی بازی کنم که از کلیشه های رایج امروزی فاصله دارد. فرشته دختر قاضی و امروزی است. او هم مثل بقیه دختران امروزی نقاط مثبت و کاستی هایی دارد. معمولا در کلیشه ها، دخترهایی مثل فرشته سر به زیر هستند، اما فرشته سریال خانه امن این طور نیست. هر جا لازم باشد در کمال ادب و احترام با پدر، مادر و عمو کمال مخالفت می نماید. صرفا چشم بگو نیست. شما به نکته ریزی اشاره کردید و این که فرشته به لحاظ پوشش به رغم شغل پدرش متفاوت است و این نشان می دهد برآمده از خانواده تحصیلنموده و مستقل است. روزهای ابتدایی پخش کامنت هایی در فضای مجازی داشتم که می گفتند چرا فرشته جاهایی مخالفت با پدر و مادرش می نماید. من از خواندن این پیغام ها لذت می بردم، زیرا می دیدم با یاری آقای معظمی کلیشه ها را شکسته ایم. فرشته کاملا باورپذیر است، چون واقعی است و در عین محکم بودن بعد از گروگانگیری و آزاد شدن مستاصل می گردد، مثل هر آدم طبیعی دیگر. دلیل شنمایندگی فرشته این است که در خانواده تک فرزند است و همواره مورد توجه خانواده بوده اما خانواده او را مستقل هم بار آوردند یا در صحنه ای می بینیم وقتی کمال بدون شرح او محسن را از جهت فرودگاه برمی گرداند با پدرش تماس می گیرد و شرح می دهد که چرا عموکمال این کار را انجام داده است. در مجموع از این که فرشته را بازی کردم خیلی راضیم و یاری های بی دریغ آقای معظمی در خلق نقش بسیار تاثیرگذار بود. ضمن این که صحنه هایی هم داشتیم که با چالش همراه بود و یاری های کارگردان باعث شد از پس آن بربیایم و از این اتفاق به شدت راضی هستم.
بازی ام سرد نیست، درونی است
در ابتدای سریال شاهد بازی سردی از شما هستیم اما از زمانی که فرشته درگیر گروگانگیرها می گردد شاهد تغییرات رفتاری از محسن هستیم. آیا این مساله تعمدی بود که در بازی رعایت کردید؟
خوشرزم: این نظر شماست و برایم محترم. اما چنین نظری ندارم. اتفاقا محسن در ابتدا شور و هیجان زیادی دارد، چون علاقه مند است هر چه زودتر به کانادا برود و رشد کند، اما بعد از اتفاقاتی که برای فرشته می افتد به درون خودش پناه می برد. آقای معظمی بهترین هدایت را سر صحنه می نماید و بازیگر می تواند خودش را به او بسپارد، چون به بازیگر یاری می نماید تا شکل متفاوت تری از بازی اش را ارائه بدهد. اتفاقا در کارهای اخیرم که قبل از سریال خانه امن بود مثل خانواده دکتر ماهان و در میان خاکستر ، نقش هایم برونگراتر بود و ترجیح می دادم نقشی بازی کنم که درونی تر باشد شاید به نظر شما بازی ام سرد باشد اما به نظرم درونی است.
ولی محسن در بعضی مواقع بی خیال عمل می نماید و همین ایجاد سوال برای مخاطب می گردد.
خوشرزم: زمانی که من سریال را آغاز کردم به آقای معظمی گفتم بهتر است محسن نسبت به عملکرد پدرش کمی پرخاشگرتر باشد، چون شغل پدرش را نمی داند و ناگهان پدر در سخت ترین شرایط کنارشان نیست. اما نظر کارگردان و نویسنده سریال بر خلاف من بود و دلایل منطقی خودشان را داشتند. برای من هم کامنت هایی آمد که چرا محسن بعضی مواقع بی خیال است و به همین دلیل خواسته بودم محسن پرخاشگرتر باشد و توجیه پذیر نبودم، اما به نظر نویسنده و کارگردان احترام گذاشتم و حالا که سریال را می بینم از نتیجه کار راضی هستم و می بینم همین مدل درست است. تماشاگر عادت نموده همواره چیزهایی ببیند که دیده است، اما لازم نیست همواره این طور باشیم و باید کلیشه ها را تغییر داد. برایتان مثالی می زنم؛ در فیلم پدرخوانده واکنش براندو بعد از مرگ عزیزترین پسرش عجیب و غریب و دور از توقع و انتظار میلیون ها بیننده است، اما این انتخاب براندو است. یا فریاد بی صدای آل پاچینو در پدرخوانده 3، اوراکت ترین واکنش بود که مخاطب عادت نداشت.
کمال ساده نیست!
کمال از ماموران رده بالاست اما خیلی عادی برخورد می نماید که پسرش به کانادا برود. یعنی این موضوع تا این میزان روال است که شما نشان دادید؟
معظمی: ممکن است در ظاهر کمال ساده برگزار کند اما از بالادستی های خودش می خواهد استعلام نمایند و به محض این که متوجه می گردد شرکت صوری است، نمی گذارد بچه ها به فرودگاه بفرایند. این اتفاق برای خیلی از کسانی که رتبه های بالای کنکور را کسب می نمایند، رخ می دهد و بدون داشتن اطلاعات به خارج از ایران می فرایند و به دام این شرکت ها می افتند.
حمیدرضا پگاه همچون فیلم قلاده های طلا نقش مامور امنیتی را دارد. البته در انتهای این فیلم تعیین شد این مدیر رده بالا جاسوس است یا نقش سامان صفاری شبیه شخصیتی است که در سریال دلدادگان بازی نموده است. این موارد برایتان حاشیه ایجاد ننموده است؟
معظمی: من فیلم قلاده های طلا را ندیدم. درباره سامان صفاری هم باید بگویم که پنج تا شش قسمت سریال دلدادگان را دیدم اما باید گفت ژانر خانه امن کاملا با این سریال تفاوت داشت و پیغام قصه جعل نماینده حرفه ای بود که ماموران امنیتی از او به عنوان نیروی نفوذی استفاده می نمایند.
برای این سریال از لوکیشن ماجرای نیمروز استفاده نموده بودید؟
معظمی: بله، البته ما صحنه ها را دوخت و دوز کردیم (با خنده) و بخش هایی در تهران و بخش هایی در کرمانشاه ضبط شد.
سکانسی صداگذاری نشده است
بعضی می گویند سکانسی که کمال با خبرنگار عربی صحبت می نماید و او خطاب به کمال می گوید مراقب دانشمندان تان باشید، صداگذاری شده است یا این که بعضی می گویند شما با پرداختن به جو بایدن می خواهید به مذاکرات آمریکا با ایران اشاره کنید.
معظمی: هیچ سکانسی صداگذاری نشده است. ضمن این که ما هشت ماه قبل کار را تمام کردیم که خبری از انتخابات آمریکا نبود.
آیا می خواهید خانه امن 2 را بسازید؟
معظمی: به تصمیم تهیه نماینده و تلویزیون بستگی دارد.
زندگانی: من از تیم کارگردانی و بازیگری تشکر دارم که اینقدر همه نقش هایشان را بی نظیر بازی نموده اند. خیلی دلم می خواهد در بقیه کارها این اتفاق بیفتد. ضمن این که در این کار رفاقت میان همکاران حاکم بود.
خداوردی: یکی از ویژگی های کارهای آقای معظمی این است که همواره پر بازیگر هستند و همه چیز حرفه ای برگزار می گردد.
جلالی: این مجموعه سرگروه درستی داشت. ضمن این که بازی آقایان پگاه و زندگانی که بار اصلی سریال را به عهده داشتند بسیار بی نظیر بود. این دوستان با توجه به تغییر فصل در سریال باید در تابستان لباس زمستانی می پوشیدند که بسیار سخت بود. در مجموع همه بازیگران سریال درجه یک و همه با اخلاق بودند و پشت صحنه فوق العاده ای داشتیم و همه این موارد باعث شده تماشاگران با این سریال حال خوب داشته باشند.
نجفی: معظمی کارگردانی است که به کارش بسیار مسط است و به خوبی بازی بازیگران را هرس می نماید و شیوه بسیار درستی در کار دارد.
فاطمه عودباشی - رسانه / روزنامه خبرنگاران
منبع: جام جم آنلاین