بوق هایی برای پرسپولیس با ریتم های عجیب یک عاشق
به گزارش نوای پرنده پارسی، نسل ممد بوقی، نسل بوقچی های عاشق تمام گردیده و حالا لیدرها کسانی هستند که اغلب رفتارهای زشت در استادیوم ها را رقم می زنند. باشگاه ها نیز انگار بدشان نمی آید که بوقچی ها وابسته به مدیران باشند.
به گزارش خبرنگاران ، مرگ سهراب سرابی (سهراب بوقی) که سال های سال بوقچی استقلال بود، فرصتی هم هست برای یادآوری نام ممد بوقی، بوقچی قدیمی پرسپولیس که سال 71 درگذشت اما یادش هنوز برای چهره های قدیمی فوتبال ایران زنده است. ممد بوقی با ریتم های معروفش به چهره ای ملی تبدیل گردیده بود و بوقچی ایران در جام جهانی آرژانتین هم بود. درباره او علیرضا مویدی فر که اهل رشت است و گذشته ممد بوقی را می شناسد، چنین نوشته است: اگر همین حالا از فوتبال دوستان بپرسید نام های مشترک میان سپیدرود و پرسپولیس را برایتان بشمارند، قریب به اتفاقشان از شایان مصلح و حسین کعبی خواهند گفت. یا از شهاب کرمی و افشین ناظمی و اگر قدیمی تر باشند شاید رضا نیک نظر را به خاطر بیاورند. اما شاید انگشت شمار باشند کسانی که از محمد نایب عباسی بگویند. هم او که نفسش به سرخ های رشت و تهران بند بود و آنقدر محبوب و خوشنام که حتی برای تیم ملی ایران هم دم می زد و یگانه بود. عشقش سپیدرود بود، هرچند او را با پرسپولیس شناختند. آنگاه که بوق 12 شاخه اش هر وجود یخ زده ای را بر سکوهای امجدیه و آریامهر و آزادی به خروش می افکند و به قلیان می آورد. از میدان بهارستان تا جام جهانی آرژانتین رفتن، آن هم در زمانه ای که هنوز صنفی به نام لیدر در فوتبال ایران اختراع نگردیده بود، شاید فقط از او بر می آمد که بازدم هیچ دمیدنی در آن ساز، برایش سکه نزد. غفور جهانی زننده گل صعود ایران به جام جهانی 1978 به یاد می آورد که در آن روزها نشریات خارجی عکس ممد بوقی را بزرگ چاپ کردند و از توانایی او در به صدا درآوردن آن ساز غریب آن هم در طول یک مسابقه فوتبال متحیر بودند. آن هم در روزگارانی که هنوز وو وو زلا وارد فوتبال نگردیده بود: روزنامه ها عکس های متفاوتی از او چاپ نموده بودند و از اینکه او چطور می تواند در مدت طولانی این بوق بزرگ را به صدا در بیاورد، متعجب بودند و زیر یکی از عکس هایش نوشته بودند: این آدم چه نفسی دارد. با برق 24 ولت هم نمی گردد این بوق را زد! و به این ترتیب ممد بوقی هم کلی برای خودش معروف شد. مرد محبوب فوتبال ایران هرگز رویارویی دو عشق ازلی و ابدی اش را در یک میدان رسمی ندید. چه بسا اگر بود، در انتخاب میان آن دو، در دل دو پاره اش، سخت ترین لحظه ها را تجربه می کرد. پاپتی های روزگار هم، حتی اگر دیگر نباشند، سهم شان از خاطره ها و یادها محفوظ است. به ویژه که برای بسیارانی خاطره ساخته باشند. یادش به یادها. یاد ممد بوقی همیشه زنده است. مثلا هنگام جام جهانی 2014 که هنرمندان را به عنوان یار دوازدهم به برزیل برده بودند، یکی از کاربران در فیسبوک در اعتراض به حضور بی ثمر آنها نوشته بود: اگر به جای این بازیگرانی که اکثرا چهره محسوب نمی شوند، چند کودک سرطانی را با بچه های تیم ملی همراه می کردند، بُعد تبلیغاتی و حمایتی بیشتری نداشت؟ دیگری هم پاسخ داده بود که حتی اگر یکی مثل ممد بوقی خدابیامرز را به سفر برده بودند که در استادیوم بوق بزند، تاثیرش بیشتر بود. حداقل ممدبوقی پنج متر به پنج متر در خیابان از خودش عکس نمی گرفت و نمی گذاشت روی شبکه های اجتماعی، بلکه از جان و دل نفس اش را در خدمت تیم می گذاشت. واقعیت این است که هنرمندان اعزامی ما به برزیل، کارکرد ممدبوقی جاودان را هم نداشتند، چون پرستیژ لازم را نداشتند. دیگر این که می گویند، هنرمند کسی است که چیزی بیش از آن چه را که داریم، به مردم ارایه کند نه حتا کمتر از آن . ممد بوقی همیشه مورد احترام همه بود. قدیمی های پرسپولیس همیشه برای او جایگاهی قائل بودند و می دانستند او چه نقشی در موفقیت های شان داشته. او را به شوخی و به خاطر سفرش به آرژانتین ممد آرژانتینی صدا می زدند. ممد بوقی هرگز دوستدار رفتارهای خشن در استادیوم ها نبود و همیشه دوست داشت استادیوم فضایی جذاب و ورزشی داشته باشد. نسل ممد بوقی، نسل بوقچی های عاشق تمام گردیده و حالا لیدرها کسانی هستند که اغلب رفتارهای زشت در استادیوم ها را رقم می زنند. باشگاه ها نیز انگار بدشان نمی آید که بوقچی ها وابسته به مدیران باشند، فحاشی نمایند و حتی هنگام رفتارهای خشن منافع مدیران را در نظر داشته باشند. این حکایت سالیان اخیر است و ممد بوقی حکایت سال های دور. 2
منبع: ایران ورزشیbestcanadatours.com: مجری سفرهای کانادا و آمریکا | مجری مستقیم کانادا و آمریکا، کارگزار سفر به کانادا و آمریکا