کیومرث درم بخش؛ از مصاحبه با تختی تا مرگ غریبانه در پاریس
به گزارش نوای پرنده پارسی، روزنامه ایران -نرگس عاشوری: خبر درگذشت کیومرث درم بخش در فرانسه دوازدهم فروردین ماه در رسانه های خبری منتشر شد. خیلی ها مرگ او بر اثر کرونا را شایعه پراکنی های متناسب این ایام تلقی کردند، اما برادرش کامبیز درم بخش با انتشار پستی در اینستاگرام خبر درگذشت این کارگردان، نویسنده و عکاس را تأیید کرد.
خبر درگذشت کیومرث درم بخش بار دیگر نام او را بر سر زبان ها انداخت و علاقمندان جدی سینما در فضای مجازی از علاقه او به هویت فرهنگی و تاریخی ایران، از مستندهایش، چون جرس، بوف کور، سنگ افراشت ها، باغ های مقدس سنگی سنگ نگاره های جادویی، کسوف، شب و ... و عکاسی فیلم هایی، چون تنگسیر و گوزن ها نوشتند. با کامبیزدرم بخش در باره خاستگاه علاقمندی های برادرش به فرهنگ ایران و همچنین دلیل دوری اش از فعالیت های فرهنگی صحبت نموده ایم که در ادامه می خوانید:
علاقمندی کیومرث درم بخش به عکاسی و مستندسازی از کجا می آمد؟
من از 14 سالگی در مطبوعات کار می کردم. کیومرث 11 سال داشت که او را به مجله روشنفکر بردم. در همان ایام پدرم برایش دوربین عکاسی خریده بود. پدر در حوزه سینما و تئاتر فعالیت داشت و در واقع مسبب تمام این علاقمندی ها به فرهنگ و هنر خود او بود. کیومرث را نزد آقای انوش فر که در لاله زار مغازه عکاسی داشت برد و اصول ابتدایی عکاسی را از او یاد گرفت. از همان زمان کیومرث هر روز با من به مجله روشنفکر در خیابان شمس العماره سابق می آمد.
یک ساختمان قدیمی که ارتفاع پله هایش آنقدر زیاد بود که او به سختی پله ها را بالا و پایین می آمد. با همان سن کم آغاز به عکاسی کرد. 13-14 ساله بود که زلزله بویین زهرا آمد. تختی قهرمان کشتی ایران برای جمع آوری یاری های مردمی آستین بالا زده بود و کیومرث برای تهیه گزارش به آنجا رفت و اولین مصاحبه اش را با تختی انجام داد.
آن روز ها عکس هایش عکس جلد مجلاتی، چون فردوسی و سپید و سیاه و روشنفکر بود و به تدریج دعوت برای همکاری برای عکاسی پروژه های سینمایی هم اضافه شد. علاوه بر عکاسی و خبرنگاری لی اوت مجلات و روزنامه ها را هم طراحی می کرد. بعضی اوقات تا 6 عصر مشغول همین کار بود. آن روز ها همه نویسنده های نشریات مثل شاملو، نصرت رحمانی و فریدون مشیری در یک اتاق کنار هم کار می کردند و در مجله سپید و سیاه یا روشنفکر و فردوسی در رفت و آمد بودند. ما هم بین آن ها عظیم شدیم در واقع شخصیت فرهنگی کیومرث در چنین فضایی پایه گذاری شد.
بعد از تحصیل در فرانسه بود که به صورت متمرکز به فعالیت در حوزه فیلمسازی علاقمند شدند؟
قبل از رفتن به فرانسه هم مستند می ساخت. 18 ساله بود که در جشنواره بین المللی فیلم های آسیایی که یک دوره اش در ایران برگزار گردید جایزه اول بهترین مستند کوتاه آسیا را برای فیلم جرس یا ساربانان کویر دریافت کرد. آن روز ها با هم برای فیلم های مختلف و مجلات و. پوستر درست می کردیم و با تلویزیون هم همکاری داشت. چون در مدرسه فرانسوی زبان سن لویی درس خوانده بود برای ادامه تحصیل به فرانسه رفت و عکاسی و فیلمسازی را به صورت همزمان آموزش دید.
در مجموع سی سال از عمرش را در پاریس گذراند. در فرانسه بیشتر عکاسی می کرد، اما پس از بازگشت به ایران عمده فعالیتش بر فیلمسازی متمرکز شد. فیلم بوف کور و مستند سفر بهاری را در باره صادق راهنمایی ساخت. برای بوف کور با پرویز فنی زاده کار کرد؛ در روز هایی که با سریال معروف دایی جان ناپلئون مطرح شده بود. تیتراژ فیلم را هم من ساختم. بوف کور فیلم موفقی بود و استقبال از فیلم در خیابان تخت جمشید و سینما پارامونت قابل توجه بود. کیومرث آن زمان فقط 24 سال داشت. پس از آن برای دیگر چهره های فرهنگی از جمله نیما یوشیج (دنیا خانه من است) و یا در باره طبیعت - معدن فیروزه، کسوف، شب و ... - مستند ساخت.
مجموعه آثار مستند او، گنجینه ای از هویت فرهنگی و تاریخی ایران به شمار می آید
بله، به شدت به هویت فرهنگی و تاریخی ایران علاقمند بود. مستند هایی با موضوع ایلات ایران ساخت که بعد از انقلاب هم در تلویزیون نمایش داشت. آثاری مانند بونکوه: پستچی ایل قشقایی، کوچ آسمانی (درباره آداب و رسم ایل شاهسون) راز ترکمن (درباره پرورش اسب ازدواج و زندگی ترکمن)، انسان شبان (درباره ایل بختیاری). در تمام این کار ها همسرش که عکاس و فیلمبردار بود هم همراهش بود. به این موضوعات علاقه داشت و دغدغه اش بود.
یکی از آثار قابل توجه او مجموعه ای است که با تاثیر از سفرنامه و آثار اوژن فلاندن ساخت. نقاش فرانسوی قرن نوزدهم که در زمان قاجار به ایران آمد و آن طور که کیومرث می گفت در سفرنامه اش گفته که ایرانیان بنیانگذار معماری دنیا هستند. او این مستند را برای تلویزیون ساخت، اما صداوسیما در ساعت پس از نیمه شب و زمانی نمایش داد که هیچکس آن را ندید.
او از جمله چهره هایی است که دوربینش را در راه شناساندن فرهنگ ها و در زمینه های مردم شناسی، نژادشناسی، جامعه شناسی بچه ها، محیط زیست و میراث فرهنگی ایران به خدمت گرفت، اما چطور شد که مهاجرت را به فعالیت در ایران ترجیح داد؟
در یک دوره هیچ کاری به ایشان پیشنهاد نشد. چندین سالی بیکار بود و همین غصه خوردن ها باعث بیماری اش شد. افسرده شده بود. آن روز ها به ندرت کار های تبلیغاتی می کرد، اما کاری نبود که دلش می خواست انجام دهد، در نهایت تصمیم گرفت به فرانسه برگردد و عکاسی کند. در آن ایام مستند WARNING را از روی طرح های من درباره محیط زیست ساخت که از تلویزیون فرانسه و ایران بار ها به نمایش در آمد؛ یک فیلم 10 دقیقه ای که جایزه های مختلف برد.
در فرانسه مشغول کار بود، اما باز هم دلش برای ایران تنگ شد و به این امید که در کشورش کار کند، به ایران بازگشت و متأسفانه نتوانست کاری انجام بدهد. لوازم کار من قلم و کاغذ و مداد رنگی است، اما فیلم ساختن هزینه می خواست. کلی ایده و سناریو داشت و هیچ نهاد و ارگانی از او حمایت نکرد. این که نمی توانست کار کند او را خیلی افسرده کرد تا این که با این بیماری به فرانسه بازگشت. در تمام این دوران همسرش کنارش بود. برای مدت طولانی در بیمارستان بستری بود، اما چون پزشکان گفتند که دیگر کاری نمی توان کرد به خانه سالمندان منتقل شد و با ابتلا به بیماری کرونا درگذشت.
مراسم خاکسپاری در فرانسه انجام شد؟
فردای همان روز به خاک سپرده شد. به دلیل محدودیت رفت و آمد در فرانسه، همسر و پسرش در مراسمی کوتاه آن هم با فاصله مشایعتش کردند.
احتمالا بعد از ایام کرونا خانه سینما و نهاد های سینمایی مراسم یادبودی برای ایشان تدارک خواهند دید.
بله، ولی برای خود کیومرث بی فایده است. هنرمندان تا زمانی که زنده هستند کسی از آن ها یادی نمی کند، با هزاران مشکل دست به گریبان هستند و کسی از آن ها خبر ندارد و اگر خبر دارد یاریی نمی کند، اما بعد از مرگ همه به نیکی از او یاد می نمایند. یک هنرمند زنده است به این که کار کند. بعد از انتشار خبر درگذشت کیومرث بالغ بر بیست هزار پیغام تسلیت و ابراز تأسف دریافت کردم از آدم هایی که هیچ وقت از او سراغی نگرفتند حتی نهاد هایی که با او همکاری داشتند از صداوسیما گرفته تا انجمن مستندسازان و خانه سینما. کاش در ایام حیات او کاری می کردیم که به دردش بخورد.
کامبیز درم بخش: یکی از آثار قابل توجه کیومرث درم بخش مجموعه ای است که با تاثیر از سفرنامه و آثار اوژن فلاندن ساخت. نقاش فرانسوی قرن نوزدهم که در زمان قاجار به ایران آمد و آن طور که کیومرث می گفت در سفرنامه اش گفته که ایرانیان بنیانگذار معماری دنیا هستند. او این مستند را برای تلویزیون ساخت، اما صداوسیما در ساعت پس از نیمه شب و زمانی نمایش داد که هیچکس آن را ندید.